شخصیت افراد را استخدام کنید، نه تخصص آنها را! این نقل قولی است که زیاد بین کارفرمایان و کسانی که بهنوعی با استخدام در ارتباط هستند دست به دست میشود. به این معنی که اگر میخواهید کسی را استخدام کنید، شخصیتش را در الویت بالاتری نسبت به تخصص او، ارزیابی و بررسی کنید. این موضوع نشان میدهد مهارتهایی وجود دارد که در قالب تخصصهای فنی و سازمانی دستهبندی نمیشوند اما از آنها اهمیت کمتری ندارند. به این تواناییها «مهارت نرم» گفته میشود.
مهارتهای نرم Soft skills مجموعهای از مهارتهای فردی و بینفردی است. از مهمترین مهارتهای زیرمجموعه Soft skills میتوان به مهارتهای ارتباطی، حل مسئله، تفکر انتقادی، سواد رسانه، کار تیمی اشاره کرد. بسیاری از سازمانها و کسبوکارها به این نتیجه رسیدهاند عملا همه افراد در همه این مهارتها همسطح نیستند اگرچه حداقل و پایهای از هر مهارت در هر فرد دیده میشود، از این رو آموزش این مهارتها با رویکرد افزایش سطح توانایی افراد در مسیر اهداف سازمانی در بین فعالیتهای آموزشی آنها قرار گرفته است.
تعریف کوتاه و واژه شناسی مهارتهای نرم
عبارت Soft Skills از دو واژه «مهارت» و «نرم» تشکیل شده است. مهارت به معنی توانایی، صلاحیت، قدرت تشخیص و انجام درستِ کار و یا کارِ درست در عمل است. بنابراین عملکرد و عملگرایی مهمترین عامل در تعریف مهارت است. وقتی از مهارت صحبت میشود بدین معنی است که انتظار میرود یک یا چند توانایی خاص در فرد یا افرادی منجر به «نتیجه» گردد. واژه نرم در اینجا به دو مفهوم کلی اشاره دارد. انعطافپذیری و سیال بودنِ مفهومی که قبل از واژه نرم قرار گرفته و همچین گستردگی آن. از بارزترین ویژگی مهارتهای نرم میتواند به سختی شناخت و ارزیابی عاملهای آن برای سازمانها اشاره کرد.
برای مثال وقتی فردی در مهارتهای ارتباطی بین فردی دچار مشکل است و توانایی حل تعارض را ندارد، این موضوع مهم در یک مصاحبه استخدامی به سرعت قابل تشخیص نیست، در صورتی که برای ارزیابی مهارتهای فنی عاملهای سنجش توانایی با دقت زیاد وجود دارد. از همین رو سازمانها و شرکتها وقتی با ضعف و عدم توانایی افراد در مواجه به مواردی که زیرگروه مهارتهای نرم هستند مواجه میشوند، که مدت زمان قابل توجهی از حضور آنها در سازمان گذشته و عدم مهارت آنها هزنیههای خود را به سازمان تحمیل کرده است.
نقطه مقابل مهارتهای نرم، مهارتهای سخت
نقطه مقابل مهارتهای نرم مهارتهای نرم است، مهارتهای سخت است. مجموعهای از تواناییها و تونمندیها که در یک چارچوب قطعی و قانونمند قابل تعریف است. مثلا مهندس برق قدرت. یعنی کسی که در یک رشته مشخص مهندسی دارای مدرک رسمی تایید کننده تخصص و همچنین رزومه قابل اعتماد است. چارچوب وظایف و مسئولیتهایی که به این تخصص سپرده میشود بسیار دقیق و دارای مرزبندیهای مشخص است به همین دلیل است که این تواناییها در گروه مهارتهای سخت نامگذاری شده است.
ویژگی خاص و برجسته این مهارت داشتن تصویر ذهنی قوی و شناخت طرفین یعنی هر فرد و سازمان مقابل او به لحاظ داشتن سطح این مهارت است. بسیاری از افراد نمیدانند که هنوز مهارت کافی در حل تعارض یا مذاکره را ندارند و در بسیاری هم چون این عدم توانایی منجر به برداشت شخصی منفی از فرد میشود، نمیپذیرند که چنین ضعفی دارند و همین امر یک چالش پیش روی آموزش مهارتهای نرم است اما در مهارتهای سخت هم پذیرش آسانتر است و هم اثبات ضعفهای مهارتی.
سازمانها شرکتها آموزش مهارتهای نرم را از کجا باید شروع کنند؟
مهارتهای نرم شامل طیف وسیعی از فعالیتها، وظایف، انتظارات و خردکارهای در کنار هم قرار گرفتهای است که دنبال کردن همه آنها در یک مسیر آموزشی نه برای سازمان و شرکت، برای خود افراد هم امکانپذیر نیست. بایست ابتدا نیازهای سازمان در هر مقوله با دقت شناسایی شده و بر اساس آن اولویتهای آموزشی تعریف گردد. مثلا سازمانی که بیشترین فشار و ضعف در بخش فروش آن وجود دارد به احتمال خیلی زیاد با حجم گستردهای از تعارضات و مسائل ارتباطی بین مشتریان و نیروهای بخش پشتیبانی مواجه است. این موضوع میتواند به همین شکل برای بخش بازاریابی با مهارتهای مذاکره و برای تیمهای درون سازمانی با مهارت حل مسئله تعریف شود.
مرحله بعد از تشخیص نیازها انتخاب مهارتهای مورد نیاز است. مثلا مهارت مذاکره، مهارت حل تعارض یا مهارت حل مسئله. هر یک از این مهارتها میتواند یک چارچوب آموزشی برای سازمان تعریف کند. مشاورین و محقیق کسبوکار معتقدند همانطور که نام این مهارتها با واژه نرم آمیخته و نامیده میشود در عمل و پیادهسازی آن هم بایست نرمی و انعطافپذیری بیشتری نسبت به آموزشهای سخت فنی و تخصصی وجود داشته باشد. یکی از روشهای نرم کردن چارچوب آموزش که اثربخشی بسیاری بالایی هم دارد استفاده از شیوههای مبتنی بر بازی یا آموزش مدیریت به کمک بازی برای آموزش مهارتهای نرم است.
آموزش مهارتهای نرم به سازمانها و شرکتها در بهبود ارتباطات، رفتار کارکنان، و عملکرد کلی آنها کمک شایانی میکند و عملکردهای جزئی آنها را در حوزههای مختلف تقویت میکند. این امر میتواند به رشد و توسعه سازمان کمک کند و در تعامل با مشتریان و همکاران بهبود فراوانی ایجاد کند.