اجتماعی

زلزله های خاموش

آذربايجان لرزيد و همه در سوگ آن سوختيم و با داغديدگان آن همدرد شديم؛ تا توانستيم از هر طريقي + گفتيم كه به ياری شان بياييد و كمك كرديم؛ همانند آنچه در بم كرديم. من در اهر ، ورزقان و هريس نبودم اما در بم بودم٬ روز زلزله٬ و می فهمم آنچه در در آذربايجان روی داده است. قطعا در خانه همه ما پتوی اضافه ، لباس ، كنسرو و … و همچنین در حساب هايمان پول آنقدر زياد بود كه بخشي ازآن به هموطنان آذری اختصاص يابد؛ همان لباس٬ پتو و اسكناس هايی كه ٢٠ روز پيش در موردشان اينطور فكر نمی كرديم. ٩ سال پيش هم همين اتفاق افتاد با همین آهنگ و فرهنگ. نمی دانم چرا ماحتما به رخدادی چون زلزله٬ سيل و… نياز داريم برای تكان دادن زندگيمان به نیت بخشش.
 در اين ٩ سال قربانی زلزله نداشتيم اما خدا می داند چند نفر قربانی زلزله های خاموش شدند. قربانی فقر٬ ورشكستگی٬ فوت سرپرست خانواده٬ معلوليت و… ؛ زلزله ٩ سال است كاری به كار كانون گرم خانواده ها نداشته اما کسی می داند در اين مدت چند خانواده بر اثر اعتياد٬ تصادف و… كانون خانواده شان لرزيد؟!…
به خودم می گويم: ای كاش دلم هر روز بلرزد روزی برای هريس٬ ورزقان و اهر روزی برای بم و روزی برای آن پلاستيك فروش نابينايی كه ماهيانهِ بهزيستی كفاف خانواده ٦ نفری اش را نمي دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *